زندگی توأم با خدمت باید فروتنانه باشد. آنکس که زندگی خود را وقف دیگران میکند سخت بتوان زمانی را نیز برای کسب منافع شخصی اختصاص دهد.
سستی و سکون را نباید_آن گونه که در هندوئیسم رخ داده است_با فروتنی اشتباه گرفت. فروتنی حقیقی به معنی تن دادن به تلاشی سخت و پیگیر است تمام و کمال در جهت خدمت به بشر صورت می پذیرد. خدا پیوسته و بی وقفه بدون لحظهای مکث و درنگ در کار است. ما نیز اگر قصد خدمت به او یا یکی شدن با او را داریم باید همچون او، پیگیر و خستگی ناپذیر، دست به فعالیت بزنیم.
برای قطره ای که از اقیانوس به دور افتاده شاید لحظهای سکون متصور باشد، اما قطرهای که در اقیانوس است آسودگی و سکون نمیشناسند. ما نیز چنین ایم. همین که با اقیانوس_یا خدا_یکی میشویم دیگر نه سکون برایمان خواهد بود و نه به آن نیازی خواهیم داشت. دیگر خواب میرویم. این عدم سکون و آسایش است.این ناآرامی وقفه تاپذیر، کلید آرامشی وصف ناپذیر است. توصیف این حالت متعالی تسلیم محض دشوار هست ولی فراتر از گنجایی تجربه آدمی نیست.
فراوان بوده اند روح هایی که خود را وقف کردند و به چنین مقامی دست یافتهاند، پس برای ما نیز دست نایافتنی نیست.
بر این باورم که بدون خدمت به تهیدست ترین مردم و هم ذات پنداری با آن ها، سودای رسیدن به خودشناسی، سودایی محال است.