« بسیاری از مردم از شاد بودن وحشت دارند. چنین مردمی رضایت از زندگی را در عوض کردن چند عادت و به فراموشی سپردن معنای هویت میبینند.
« اغلب، رویدادهای مساعد ما را آزرده خاطر میکند و ما از آنها بهره نمیگیریم، زیرا گمان میکنیم با پذیرفتن آن ها، مدیون خدا میشویم.
« می اندیشیم: همان بهتر که جام شادی را سر نکشیم، زیرا وقتی که جام تهی شد، رنج بسیار خواهیم دید.
«بدون ترس از خرد شدن، بزرگ بودن معنا ندارد بدون ترس از گریه، نمیتوانیم بخندیم.»