Akış
Ara
Ne Okusam?
Giriş Yap
Kaydol

Beşir

Beşir
@Bashirzzz
B
5 Mayıs
23 okur puanı
Mart 2020 tarihinde katıldı
هیچ‌وقت غم و غصه ام را برای کسی نمی‌گفتم. نمی‌خواستم با درد دل کردن دیگران را ناراحت کنم. وانگهی نک و نال کردن فایده‌ای نداشت. در هنگام گرفتاری باید صبور بود تا کم‌کم راه چاره‌ای پیدا شود.
Sayfa 168Kitabı okudu
Reklam
می‌گویند آدم دوستانش را موقع سختی و بدبختی می‌شناسد. آن روز فهمیدم که دوستان را در موقع شادی و خوشبختی هم می‌شود شناخت.
Sayfa 142Kitabı okudu
هوای ملایم بهاری او را به شوق آورده بود. چنین هوائی برای خیالپردازی بسیار مناسب است. و هرکس با خیال‌پردازی می‌تواند از دست غم‌های که درونش را می جود آسوده شود.

Okur Takip Önerileri

Tümünü Gör
« و از روزگاران دور تا این زمان هزاران هزار انسان به دنیا آمده و رفته‌اند، که شاید به شماره از سنگریزه های بیابان بیشتر باشند، و در میان این هزاران هزار نفر چه آدم های بوده‌اند، گروهی نام‌آور و گروهی بی‌نام و گمنام. بعضی خوب و مهربان و بعضی شرور و خونریز و مردم ستیز. عده‌ای مثل کوه پرقدرت و پایدار، عده‌ای مثل ببر دلیر و جنگاور. و چه خردمندان و
و راستی چه کسی در این دنیای بزرگ سراغ دارید که غم و غصه نداشته باشد و چه کسی را سراغ دارید که نخواهد درد دلش را برای کسی حکایت کند؟
Reklam
احتیاج هرکسی را به زانو در می‌آورد.
Sayfa 123Kitabı okudu
از شر مردم بد کسی نمی‌تواند در امان باشد این بی وجدان را میدانی چه کسی می‌توانست ادب کند و سرجایش بنشاند. کسی مثل ارباب یا یک قائم مقام عالی رتبه والا او از کسی ترس ندارد-گرگ حمله کردن را خوب بلد است.
Sayfa 116Kitabı okudu
انسان بدبختی خود را نمی‌تواند پیش‌بینی کند یکدفعه زیر پای آدم مثل یخ می‌شکند و خالی می‌شود.
بگذر از این تپه‌ها و شادان نزد من بیا سعی نکن کسی همراهت باشد تنها بیا... و در همه راه بفکر من باش تامن در همه راه همدم تو باشم
در آن زمان ایمان داشتم که کار می تواند تقریبا هر دردی را درمان کند و هنوز هم ایمان دارم.
Reklam
حکایتی قدیمی از صحرا، از مردی سخن می‌گوید که می‌خواست واحه خود را به قصد واحه دیگری ترک کند. مرد شروع کرد به بار کردن شترش. ابتدا قالیچه هایش را روی حیوان انباشت، سپس لوازم آشپزی و جامه دان ها را. حیوان با متانت همه را پذیرفت. در همان حال که می‌خواستند حرکت کنند، مرد به یاد پر آبی زیبایی افتاد که پدرش به او داده بود. پر را یافت و آن را بر پشت شتر گذاشت. با این کار، حیوان در زیر بار به زانو درآمد و جان سپرد. مرد با خود فکر کرد: «شتر من حتی طاقت وزن یک پر را نداشت.» گه‌گاه درمورد دیگران چنین فکر می‌کنیم، بدون این‌که تأمل کنیم شوخی کوچک ما ممکن است قطره ای باشد که جام غم‌های او را لبریز می‌کند.
Sayfa 207Kitabı okudu
« بسیاری از مردم از شاد بودن وحشت دارند. چنین مردمی رضایت از زندگی را در عوض کردن چند عادت و به فراموشی سپردن معنای هویت می‌بینند. « اغلب، رویدادهای مساعد ما را آزرده خاطر می‌کند و ما از آن‌ها بهره نمی‌گیریم، زیرا گمان می‌کنیم با پذیرفتن آن ها، مدیون خدا می‌شویم. « می اندیشیم: همان بهتر که جام شادی را سر نکشیم، زیرا وقتی که جام تهی شد، رنج بسیار خواهیم دید. «بدون ترس از خرد شدن، بزرگ بودن معنا ندارد بدون ترس از گریه، نمیتوانیم بخندیم.»
همیشه سعی نکن که منطقی باشی. سنت پل گفته است: «خرد جهان به چشم خداوند سفاهتی بیش نیست.» منطقی بودن یعنی این که هرروز کراواتی بزنی که به جوراب‌هایت بیاید. یعنی این‌که فردا همان عقاید امروز را داشته باشی. پس گردش زمین را چه می‌گویی؟ تا زمانی که باعث زیان دیگری نمی‌شوی، هرازگاهی عقایدت را عوض کن. بدون پیچیده کردن اوضاع، خودت را با تناقضاتی مواجه کن. این حق توست. مهم نیست که دیگران چطور فکر می‌کنند. هرکاری هم که بکنی، آن بلاخره خیالاتی به هم می‌بافند. لذت شگفت‌زده کردن خود را کشف کن. سنت پل گفته است: « خدواند موضوعات احمقانه‌ای را برای متحیر کردن مردمان خردمند برگزیده است. »
سیاست یک نوع علم است؛ آدم می‌تواند نشان بدهد که حق دارد و دیگران اشتباه می‌کنند.
Sayfa 133Kitabı okudu
آهنگ ها تنهایی را تسکین می‌دهند؛ اما تسکین تنهایی، تسکین درد نیست. در کنار بیگانه‌ها زیستن در میان بی‌رنگی و صدا زیستن است.
88 öğeden 16 ile 30 arasındakiler gösteriliyor.